بخش نهم خطبه فدک
۱۳۹۲/۱۱/۱۵ ۶:۴۱ -
فقال أبوبکر:
صَدَقَ الله وَرَسُولُهُ وَصَدَقَتْ اِبْنَتُهُ، مَعْدِنُ الْحِکْمَةِ، وَمَوْطِنُ الْهُدى وَالرَّحْمَةِ، وَرُکْنُ الدّینِ، وَعَیْنُ الْحُجَّةِ، لا اَبْعَدُ صَوابَکِ وَلا اُنْکِرُ خِطابَکِ، هؤُلاءِ الْمُسْلِمُونَ بَیْنی وَبَیْنَکِ قَلَّدُونی ما تَقَلَّدْتُ، وَبِاتِّفاقٍ مِنْهُمْ اَخَذْتُ ما اَخَذْتُ، غَیْرَ مَکابِرٍ وَلا مُسْتَبِدٍّ وَلا مُسْتَأْثِرٍ، وَهُمْ بِذلِکَ شُهُودٌ.
فالتفت فاطمة علیهاالسلام الى النساء، وقالت:
مَعاشِرَ الْمُسْلِمینَ الْمُسْرِعَةِ اِلى قیلِ الْباطِلِ، الْمُغْضِیَةِ عَلَى الْفِعْلِ الْقَبیحِ الْخاسِرِ، اَفَلا تَتَدَبَّرُونَ الْقُرْانَ اَمْ‏عَلی قُلُوبٍ اَقْفالُها، کَلاَّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِکُمْ ما اَسَأْتُمْ مِنْ اَعْمالِکُمْ، فَاَخَذَ بِسَمْعِکُمْ وَاَبْصارِکُمْ، وَلَبِئْسَ ما تَأَوَّلْتُمْ، وَساءَ ما بِهِ اَشَرْتُمْ، وَشَرَّ ما مِنْهُ اِعْتَضْتُمْ، لَتَجِدَنَّ وَالله مَحْمِلَهُ ثَقیلاً، وَغِبَّهُ وَبیلاً، اِذا کُشِفَ لَکُمُ الْغِطاءُ، وَبانَ ما وَرائَهُ الضَّرَّاءُ، وَبَدا لَکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَحْتَسِبُونَ، وَخَسِرَ هُنالِکَ الْمُبْطِلُونَ.
ثم عطفت على قبر النبیّ صلى الله علیه وآله، وقالت:
قَدْ کانَ بَعْدَکَ اَنْباءٌ وَهَنْبَثَةٌ - لَوْ کُنْتَ شاهِدَها لَمْ تَکْثِرِ الْخُطَبُ
اِنَّا فَقَدْ ناکَ فَقْدَ الْاَرْضِ وابِلَها - وَاخْتَلَّ قَوْمُکَ فَاشْهَدْهُمْ وَ لا تَغِبُ
وَکُلُّ اَهْلٍ لَهُ قُرْبی وَمَنْزِلَةٌ - عِنْدَ الْاِلهِ عَلَی الْاَدْنَیْنِ مُقْتَرِبُ
اَبْدَتْ رِجالٌ لَنا نَجْوى صُدُورِهِمُ - لمَّا مَضَیْتَ وَحالَتْ دُونَکَ التُّرَبُ
تَجَهَّمَتْنا رِجالٌ وَاسْتُخِفَّ بِنا - لَمَّا فُقِدْتَ وَکُلُّ الْاِرْثِ مُغْتَصَبُ
وَکُنْتَ بَدْراً وَنُوراً یُسْتَضاءُ بِهِ- عَلَیْکَ تُنْزِلُ مِنْ ذِى‏ الْعِزَّةِ الْکُتُبُ


ابوبکر گفت:
خدا و پیامبرش راست گفته، و دختر او نیز، که معدن حکمت و جایگاه هدایت و رحمت، و رکن دین و سرچشمه حجت و دلیل مى‏ باشد و راست مى‏ گوید، سخن حقّت را دور نیفکنده و گفتارت را انکار نمى‏ کنم، این مسلمانان بین من و تو حاکم هستند، و آنان این حکومت را بمن سپردند، و به تصمیم آنها این منصب را پذیرفتم، نه متکبّر بوده و نه مستبدّ به رأى هستم، و نه چیزى را براى خود برداشته‏ ام، و اینان همگى گواه و شاهدند.
آنگاه حضرت فاطمه (علیهاالسلام) رو به مردم کرده و فرمود:
اى مسلمانان! که براى شنیدن حرف هاى بیهوده شتابان بوده، و کردار زشت را نادیده می گیرید، آیا در قرآن نمى‏ اندیشید، یا بر دلها مهر زده شده است، نه چنین است بلکه اعمال زشتتان بر دلهایتان تیرگى آورده، و گوشها و چشمانتان را فراگرفته، و بسیار بد آیات قرآن را تأویل کرده، و بد راهى را به او نشان داده، و با بد چیزى معاوضه نمودید، بخدا سوگند تحمّل این بار برایتان سنگین، و عاقبتش پر از وزر و وبال است، آنگاه که پرده‏ ها کنار رود و زیان هاى آن روشن گردد، و آنچه را که حساب نمى‏ کردید و براى شما آشکار گردد، آنجاست که اهل باطل زیانکار گردند.
سپس آن حضرت رو به سوى قبر پیامبر کرد و فرمود:
بعد از تو خبرها و مسائلى پیش آمد، که اگر بودى آنچنان بزرگ جلوه نمى‏ کرد.
ما تو را از دست دادیم مانند سرزمینى که از باران محروم گردد، و قوم تو متفرّق شدند، بیا بنگر که چگونه از راه منحرف گردیدند.
هر خاندانى که نزد خدا منزلت و مقامى داشت نزد بیگانگان نیز محترم بود، غیر از ما.
مردانى چند از امت تو همین که رفتى، و پرده خاک میان ما و تو حائل شد، اسرار سینه‏ ها را آشکار کردند.
بعد از تو مردانى دیگر از ما روى برگردانده و خفِيفمان نمودند، و میراثمان دزدیده شد.
تو ماه شب چهارده و چراغ نوربخشى بودى، که از جانب خداوند بر تو کتابها نازل مى‏ گردید.