فراخوان

قالب های بخش ادبي
شعر؛ داستان كوتاه؛ مقاله و نوشتارهاي ادبي

فراخوان

قالب های بخش هنري:
خوشنويسي پيرامون خطبه فدك و اسماء حضرت زهرا (سلام الله عليها)
گرافيك در قالب نقاشي، نقاشيخط، تصويرسازي، پوستر، طرح پرچم و كتيبه

فراخوان

جوایز:
110 سکه بهار آزادی
سفر به عتبات و عالیات
و مشهد مقدس

فراخوان

محور های همایش:
شهادت حضرت صديقه كبري(سلام الله علیها)
امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و فاطميه
نوروز فاطمي
خطبه فدك
پاسداشت و ضرورت برگزاري عزاداري در ايام فاطميه
ذكر فضائل و مناقب دخت گرامي رسول اكرم(صلی الله و علیه و آله)

مقام ركنيت فاطمه زهرا نسبت به اميرالمؤمنين

829 مرتبه خوانده شده
مشترك بودن فاطمه سلام ‏اللَّه‏ عليها است بارسول اكرم در مقام ركن بودن نسبت به على بن ابى‏طالب عليه السلام.
جابر بن عبداللَّه چنين روايت مى ‏كند كه پيامبر اكرم به على فرمود:
«السلام عليك ابا الريحانتين، اوصيك بريحانتى من الدنيا من قبل ان ينهد ركناك، و اللَّه خليفتى عليك. فلما مات النبى صلى اللَّه عليه و آله و سلم قال (على): هذا احد الركنين الذين قال رسول‏ اللَّه. فلما ماتت فاطمة قال: هذا الركن الثانى الذى قال رسول‏ اللَّه». (1)

«سلام بر تو، اى پدر دو ريحانه‏ ى من، يا على محافظت آن دو را به تو سفارش مى‏ كنم قبل از آنكه هر دو ركن تو از بين برود، تو را به خدا مى‏ سپارم كه او نگهدارنده‏ ى توست.
(جابر بن عبداللَّه روايت را چنين ادامه مى ‏دهد):
پس از رحلت پيامبر اكرم، اميرالمؤمنين فرمود: اين بود يكى از دو ركن من كه رسول خدا مى‏ فرمود، و اينك منهدم گرديد؛ و هنگامى كه فاطمه سلام‏ اللَّه‏ عليها چشم از جهان فروبست، على فرمود: اين بود همان ركن دومى كه به قول پيامبر اكرم، امروز از دست دادم».

اين حديث را عده‏ اى از علما به اين شرح نقل كرده ‏اند:
حافظ ابونعيم در حلية الاولياء، حافظ ابن‏ عساكر در تاريخ شام، حافظ محب ‏الدين طبرى در رياض و ذخائر، امام احمد بن حنبل (امام حنابله)، حافظ كنجى شافعى در كفايه، ابوالمظفر سبط بن جوزى در تذكره، حافظ سيوطى در جامع كبير و جمعى ديگر از دانشمندان و محققين. در اينجا لازم است ركن بودن به على عليه ‏السلام را دقيقا بررسى كنيم كه آيا مراد از اين «ركنيت» چيست؟ و حقيقت اين رتبه‏ ى معنوى كه مقام بسيار والا و بزرگى است چگونه مى ‏باشد. آنچه مسلم است اين است كه در اين مقام، هر معنايى كه در شان پيامبر اكرم تصور شود عينا بهمانگونه و بهمان ترتيب در شان حضرت صديقه سلام‏ اللَّه‏ عليها وارد است، و به عبارت ديگر، حضرت زهرا عليهاالسلام در مقام ركنيت مثل و همانند پيامبر اكرم، و در اين منقبت همتا و شريك و برابر با رسول خدا مى‏ باشد.

يقينا مقصد از ركن على بودن، اين نيست كه فاطمه عليهاالسلام اداره‏ كننده‏ ى امور خانواده و كدبانوى خانه و كاشانه‏ ى على، و گرداننده‏ ى چرخ زندگانى و آسايش بخش او و خاندان اوست، زيرا كه اينها از وظايف حتمى هر زن مسلمان است. مهم اين است و رمز عظمت زهراى اطهر آنجاست كه با وجود آيه‏ ى (الرجال قوامون على النساء) (2)

كه موضع كلى مردان و زنان را نسبت به يكديگر تعيين مى‏ نمايد، پيامبر اكرم در يك مورد استثنائى، حضرت صديقه را ركن على مى ‏خواند، همانگونه كه خودش را. رسول خدا به هر معنى و مفاد، و به هر نحو و كيفيتى كه ركن على محسوب مى ‏شود، فاطمه سلام‏ اللَّه‏ عليها نيز به همان ترتيب، به همان نسق، و به همان وضع، ركن مساوى و همتاى ديگر در اين منقبت است. در اينجا مى‏ توان گفت كه اين ركن بودن به على از مقام شامخ ولايت سرچشمه مى‏ گيرد، و از شئون ولايت است كه هر يك از آن سه وجود مقدس، ركن دو نفر ديگر مى‏ باشد، و اين موضوع امكان‏ پذير نيست مگر اينكه فاطمه سلام ‏اللَّه‏ عليها نيز در مقام ولايت همتا و همانند و برابر با پيامبر اكرم و على بوده باشد، يعنى چنان كه رسول خدا ركن ولايت، اساس اسلام، و اصل مودتى است كه خدا آن را اجر نبوت قرار داده است، حضرت زهرا عليهاالسلام نيز در اين شئون شريك، برابر، و همتاى او است و به همين مناسبت است كه پيامبر اكرم مى ‏فرمايد: «لو لم يخلق اللَّه على بن ابى‏طالب، ما كان لفاطمة كفو». (3)
«اگر خدا على ابن ابى‏طالب را نمى‏ آفريد فاطمه شبيه و نظيرى در عالم‏ نداشت».
در روايت ديگرى آن حضرت خطاب به على مى ‏فرمايد:

«لولاك يا على لما كان لفاطمه كفو على وجه الارض». (4)
«يا على اگر تو نبودى، فاطمه را بر روى زمين همانند و نظيرى نبود».
مقصود پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم از كفو كه در اين روايات و احاديث ديگر در شان حضرت زهرا بكار برده است، چيست؟ آيا منظور آن حضرت، كفو در مال، همانند در فقر و غنا، و يا در خلقت ظاهرى است؟ بطور يقين نه؛ بلكه مقصود كفو و همانند در مقام ولايت و صفات و فضائل است. بلى، فاطمه عليهاالسلام در شئون ولايت همتاى على است، همانگونه كه خود پيامبر اكرم چنين است. چنانكه رسول خدا ركن ايمان، ركن اسلام، ركن توحيد، ركن منطق و بيان، و ركن حقيقت و شرف انسان است، و به همان معنى و مفهوم، حضرت زهرا و ائمه‏ ى اطهار نيز ركن و اساس و اصل و پايه و بنيادند.
در زيارت مبعث، (5) على عليه ‏السلام را بعنوان ركن بودن چنين خطاب مى‏ كنيم:

«... و صل على عبدك و امينك الاوفى... و ركن الاولياء و عماد الاصفياء...». (6)

كه ركن و پايه و ستون و تكيه‏ گاه جميع اوليا و اصفيا مى ‏باشد، ركن و تكيه‏ گاهش بفرمايش پيامبر حضرت صديقه سلام ‏اللَّه‏ عليها است.
در يكى از زيارات مطلقه نيز حضرت اميرالمؤمنين «سيد الاوصياء و ركن الاولياء» ناميده شده است، (7) و در زيارت وارث حضرت اباعبداللَّه الحسين چنين عرضه مى ‏داريم:
«اشهد انك من دعائم الدين و اركان المؤمنين»؛ (8) و در زيارت عيد فطر و قربان (9)و همچنين در زيارت اربعين حسين عليه ‏السلام(10)
«اشهد انك من دعائم الدين و اركان المسلمين، و معقل المؤمنين»؛
و در زيارت جامعه ‏ى كبيره:
«... و ساسة العباد، و اركان البلاد، و ابواب الايمان».(11)

آرى چهارده معصوم عليهم ‏السلام همگى اركان توحيد و ايمان و اسلام هستند، و هر يك از آنان ركن است براى ساير معصومين. حضرت صديقه سلام‏ اللَّه‏ عليها در اين مقام- نظير و همانند و همتاى رسول اكرم- ركن است براى اميرالمؤمنين علیه السلام‏.


منابع :
1ـ حليةا لاولياء ج 3/ 201، مقتل الحسين خوارزمى ج 1/ 62، ذخائرالعقبى ص 56، فرائدالسمطين ج 1/ 382، 383/ ح 314، نظم دررالسمطين ص 98، الرياض النضره ج 3/ 105، كفاية الطالب ص 93، 94، تاريخ مدينه دمشق (ط دارالفكر) ج 14/ 166، 167، تاريخ ابن‏ عساكر (ترجمه الحسين ع) ص 120، كنزالعمال ج 11/ 625/ ح 33044، منتخب كنزالعمال ج 5/ 35.
محب ‏الدين طبرى قبل از نقل اين روايت مى‏ گويد: رسول خدا كنيه ‏ى «ابوالريحانتين» را (هم) بر على گذارده بود. (الرياض النضره ج 3/ 104).
2ـ سوره‏ ى النساء، آيه‏ ى 34.
3ـ باين روايت به همين لفظ در ينابيع الموده ص 237 موجود است. همچنين در فردوس الاخبار ج 3/ 418/ ح 5170 (به لفظ: لو لم يخلق على ما كان لفاطمه كفو)، و در مقتل الحسين خوارزمى ج 1/ 66 (به لفظ: لو لم يكن على ما كان لفاطمه كفو) آمده است.
4ـ متن روايت چنين است:
«عوتب النبى صلى اللَّه عليه و آله و سلم فى امر فاطمه، فقال: لو لم يخلق اللَّه على بن ابى‏طالب ما كان لفاطمه كفو، و فى خبر: لولاك لما كان لها كفو على وجه الارض». بحارالانوار ج 43/ 107.
5ـ منظور دعايى است كه در روز مبعث بهنگام زيارت بارگاه ملكوتى اميرالمؤمنين عليه‏ السلام مى ‏خوانيم. بنابر قول مشهور در بين علماى شيعه روز مبعث، بيست هفتم رجب مى‏ باشد.
6ـ اين قسمت از زيارت اميرالمؤمنين عليه ‏السلام كه مخصوص روز مبعث مى‏ باشد چنين است: «... اللهم صل على محمد و آل‏ محمد، و صل على عبدك و امينك الاوفى، و عروتك الوثقى، و يدك العليا، و كلمتك الحسنى، و حجتك على الورى، و صديقك الاكبر، سيد الاوصياء و ركن الاولياء، و عماد الاصفياء، اميرالمؤمنين، و يعسوب الدين، و قدوه الصديقين، و امام الصالحين...». (مصباح الزائر ص 95- 96، مزار الشهيد ص 32، بحارالانوار ج 97/ 379.
7ـ قسمتى از اين زيارت مطلقه‏ ى اميرالمؤمنين كه از امام صادق عليه‏ السلام روايت شده و مرحوم شيخ مفيد آن را نقل نموده است چنين است: «... اللهم صل على محمد و آل‏ محمد، و صل على اميرالمؤمنين عبدك المرتضى، و امينك الاوفى، و عروتك الوثقى، و يدك العليا، و جنبك الاعلى، و كلمتك الحسنى، و حجتك على الورى، و صديقك الاكبر، و سيد الاوصياء، و ركن الاولياء، و عماد الاصفياء، اميرالمؤمنين، و يعسوب الدين، و قدوه الصالحين، و امام المخلصين...». (مصباح الزائر ص 78- 79، بحارالانوار ج 97/ 307)
8ـ مصباح المتهجد ص 664، بحارالانوار ج 98/200
9ـ مصباح الزائر ص 172، مزار الشهيد ص 184، بحارالانوار ج 98/ 353.
10ـ مصباح الزائر ص 154، مزار الشهيد ص 211، المزار الكبير ص 172، بحارالانوار ج 98/332
11ـ عيون الاخبار ج 2/ 277، بحارالانوار ج 99/ 127- 128.
همچنين در يكى از زيارتهاى حضرت اميرالمؤمنين عليه ‏السلام مى‏ خوانيم:
«... اشهد انك و الائمه من ولدك سفينه النجاه، و دعائم الاوتاد، و اركان البلاد، و ساسه العباد...». (المزار الكبير ص 76، 77، بحارالانوار ج 97/ 342، 148)؛
و در يكى از دعاهاى روز عيد غدير مى‏ خوانيم:
«... اللهم صل على محمد و آل‏ محمد، الائمه القاده، و الدعاه الساده، و النجوم الزاهره، و الاعلام الباهره، و ساسه العباد، و اركان البلاد...». (اقبال الاعمال ص 492، بحارالانوار ج95/320)؛
و در توقى شريف حضرت كه براى استشفاع به محمد و آل ‏محمد عليهم ‏السلام است مى‏ خوانيم: «... قد اتاكم اللَّه يا آل ‏ياسين خلافته و علم مجارى امره فيما امره فيما قضاه و دبره و رتبه و اراده فى ملكوته، فكشف لكم الغطاء، و انتم خزنته و شهداوه و علماوه و امناوه، ساسه العباد و اركان البلاد و قضاه الاحكام...». (بحارالانوار ج 91/ 37. همچنين مراجعه كنيد به مصباح ‏الزائر ص 223، 224، بحارالانوار ج 99/ 93).
چاپ صفحه ارسال به دوستان