فاطمه مافوق قانون
850 مرتبه خوانده شده
يكى از معيارهاى ارزشى اسلام مراعات ادب بويژه در ارتباط با بزرگان و مربيان است و حتى آمده است:
كسى كه ادب ندارد، ايمان ندارد. آيات و روايات زيادى در اين زمينه هست كه از موضوع بحث ما خارج مى باشد....
در زمان رسول خدا گروهى از ضعيف الايمانها و منافقين هنگام ديدار با پيامبر الهى، بدون مراعات القاب آن حضرت، تنها با اسم، آن بزرگوار را صدا مى زدند، خداوند متعال آيه ى شصت و سه سوره ى نور (1)را فرستاد و بدين وسيله مؤمنين و مسلمانان مأمور گشتند با تعبير: يا رسول اللَّه و يا «نبى اللَّه» آن حضرت را خطاب كنند.
از حضرت فاطمه ى زهرا عليهاالسلام آمده است كه پس از نزول اين آيه، من هم مثل ديگران هنگام ديدار، پدرم را با لقب، يا رسول اللَّه، مخاطب قرار مى دادم و از گفتن: پدر جان خوددارى مى كردم و چندين بار چنين نمودم، ولى در برابر خطاب من، آن حضرت ساكت بود و جواب نمى داد. سپس خطاب به من فرمودند: يا فاطمه! اين آيه در حق تو و اهل بيت تو نازل نشده. تو از منى و من از تو. خطاب آيه به افراد خشن و ستمگر و خود برتربين است، تو اگر مرا پدر خطاب كنى بهتر است و چنين روشى باعث حيات دل من و رضايت خداوند است. (2)
اين حديث نشان مى دهد كه فاطمه و اهل بيتش عليهم السلام تا چه ميزانى در پيشگاه خدا و پيامبرش ارزش دارند؟ و حتى در حديث ديگرى در اين رابطه آمده است:
شخصى در زمان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله دزدى كرد و حضرت دستور داد چهار انگشت دست او را قطع كنند، دزد عرض كرد: يا رسول اللَّه! من سوابقى در اسلام دارم آيا دست مرا قطع مى كنى؟
رسول گرامى اسلام فرمودند: قانون الهى تبعيض ندارد، حتى اگر چه دخترم (فاطمه) باشد. اين خبر به گوش فاطمه رسيد و او را محزون كرد.
در اين هنگام جبرئيل نازل گشته و آيه ى «لئن اشركت ليحبطن عملك....» (3)را بر آن حضرت خواند و بدين وسيله اعلان نمود كه حساب فاطمه از ديگران جداست و شكستن دل او و بريدن دستش برابر شرك است. (4)
منابع :
1ـ لاتجعلوا دعا الرسول بينكم كدعا بعضكم بعضا....
2ـ يا فاطمه! انها لم تنزل فيك و لافى اهلك و لانسلك و انت منى و انا منك، انما نزلت فى اهل الجفا و الغلظه من قريش اصحاب البذخ و الكبر، قولى يا ابه، فانها احيى للقلب و ارضى للرب. (سفينةالبحار، ج 2، ص 374.)
3ـ آيه ى 65 سوره ى زمر: اگر مشرك شوى تمام اعمالت تباه مى گردد.
4ـ بحارالانوار، ج 43، ص 43، ح 43.
كسى كه ادب ندارد، ايمان ندارد. آيات و روايات زيادى در اين زمينه هست كه از موضوع بحث ما خارج مى باشد....
در زمان رسول خدا گروهى از ضعيف الايمانها و منافقين هنگام ديدار با پيامبر الهى، بدون مراعات القاب آن حضرت، تنها با اسم، آن بزرگوار را صدا مى زدند، خداوند متعال آيه ى شصت و سه سوره ى نور (1)را فرستاد و بدين وسيله مؤمنين و مسلمانان مأمور گشتند با تعبير: يا رسول اللَّه و يا «نبى اللَّه» آن حضرت را خطاب كنند.
از حضرت فاطمه ى زهرا عليهاالسلام آمده است كه پس از نزول اين آيه، من هم مثل ديگران هنگام ديدار، پدرم را با لقب، يا رسول اللَّه، مخاطب قرار مى دادم و از گفتن: پدر جان خوددارى مى كردم و چندين بار چنين نمودم، ولى در برابر خطاب من، آن حضرت ساكت بود و جواب نمى داد. سپس خطاب به من فرمودند: يا فاطمه! اين آيه در حق تو و اهل بيت تو نازل نشده. تو از منى و من از تو. خطاب آيه به افراد خشن و ستمگر و خود برتربين است، تو اگر مرا پدر خطاب كنى بهتر است و چنين روشى باعث حيات دل من و رضايت خداوند است. (2)
اين حديث نشان مى دهد كه فاطمه و اهل بيتش عليهم السلام تا چه ميزانى در پيشگاه خدا و پيامبرش ارزش دارند؟ و حتى در حديث ديگرى در اين رابطه آمده است:
شخصى در زمان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله دزدى كرد و حضرت دستور داد چهار انگشت دست او را قطع كنند، دزد عرض كرد: يا رسول اللَّه! من سوابقى در اسلام دارم آيا دست مرا قطع مى كنى؟
رسول گرامى اسلام فرمودند: قانون الهى تبعيض ندارد، حتى اگر چه دخترم (فاطمه) باشد. اين خبر به گوش فاطمه رسيد و او را محزون كرد.
در اين هنگام جبرئيل نازل گشته و آيه ى «لئن اشركت ليحبطن عملك....» (3)را بر آن حضرت خواند و بدين وسيله اعلان نمود كه حساب فاطمه از ديگران جداست و شكستن دل او و بريدن دستش برابر شرك است. (4)
منابع :
1ـ لاتجعلوا دعا الرسول بينكم كدعا بعضكم بعضا....
2ـ يا فاطمه! انها لم تنزل فيك و لافى اهلك و لانسلك و انت منى و انا منك، انما نزلت فى اهل الجفا و الغلظه من قريش اصحاب البذخ و الكبر، قولى يا ابه، فانها احيى للقلب و ارضى للرب. (سفينةالبحار، ج 2، ص 374.)
3ـ آيه ى 65 سوره ى زمر: اگر مشرك شوى تمام اعمالت تباه مى گردد.
4ـ بحارالانوار، ج 43، ص 43، ح 43.